قاضی ابوالمکارم اسعد بن خطیر ابی سعید مهذّب. کاتب و شاعر. ناظر دواوین مصر بود و او را مصنفات بسیار است. از جمله قوانین الدواوین و آن در مصر به طبع رسیده و دیگر فاشوش فی احکام قراقوش و کتاب کلیله و دمنه و سیرت سلطان صلاح الدین را بنظم کرده است. وفات او در حلب به سال 606 هجری قمری بوده است
قاضی ابوالمکارم اسعد بن خطیر ابی سعید مهذّب. کاتب و شاعر. ناظر دواوین مصر بود و او را مصنفات بسیار است. از جمله قوانین الدواوین و آن در مصر به طبع رسیده و دیگر فاشوش فی احکام قراقوش و کتاب کلیله و دمنه و سیرت سلطان صلاح الدین را بنظم کرده است. وفات او در حلب به سال 606 هجری قمری بوده است
از مردم لک ّ. پدر او بازیاری و بیطاری می ورزید و ابن مصال نجم الدین ابوالفتح سلیم بن محمد بن مصال است و او پنجاه روز وزارت ظافر داشت و بدست ابن سلاّ ر کردی کشته شد
از مردم لُک ّ. پدر او بازیاری و بیطاری می ورزید و ابن مصال نجم الدین ابوالفتح سلیم بن محمد بن مصال است و او پنجاه روز وزارت ظافر داشت و بدست ابن سلاّ ر کردی کشته شد
علی بن عبدالرحمن. محدث است. محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
علی بن عبدالرحمن. محدث است. محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
ضریر. از جملۀ شعراء عرب ملازم درگاه داعی کبیر. او نوبتی قصیده ای در مدح داعی در سلک نظم کشیدکه مصراع اولش این است: الله فرد و ابن زید فرد. و چون داعی این مصراع شنید بانگ بر شاعر زد و خود را از مسند بیفکند و سر برهنه کرد و روی بر خاک نهاد و ابومقاتل را گفت چرا نگفتی الله فرد و ابن زید عبد و چند کرت این مصراع را خوانده فرمود تا شاعر را از مجلس بیرون کردند و ابومقاتل بدین سبب مدتی مدید منظور نظرداعی کبیر نگردید تا در یکی از ایام مهرجان بملازمت شتافته قصیده ای بر آنجناب خواند که مطلعش این است: لاتقل بشری و لکن بشریان غرهالداعی و عبدالمهرجان و حسن بن زید باز به زبان اعتراض فرمود که این مصراع بایستی که مقدم مصراع ثانی خوانده شدی تا احتیاج بلاء نهی واقع نشدی. ابومقاتل گفت یا ایهاالسیدافضل الذکر لااله الا الله و اوّله حرف النهی، داعی فرمودکه احسنت احسنت او را بصلۀ وافره نوازش فرمود. رجوع به حبط 1 ص 343 شود
ضریر. از جملۀ شعراء عرب ملازم درگاه داعی کبیر. او نوبتی قصیده ای در مدح داعی در سلک نظم کشیدکه مصراع اولش این است: الله فرد و ابن زید فرد. و چون داعی این مصراع شنید بانگ بر شاعر زد و خود را از مسند بیفکند و سر برهنه کرد و روی بر خاک نهاد و ابومقاتل را گفت چرا نگفتی الله فرد و ابن زید عبد و چند کرت این مصراع را خوانده فرمود تا شاعر را از مجلس بیرون کردند و ابومقاتل بدین سبب مدتی مدید منظور نظرداعی کبیر نگردید تا در یکی از ایام مهرجان بملازمت شتافته قصیده ای بر آنجناب خواند که مطلعش این است: لاتقل بشری و لکن بشریان غرهالداعی و عبدالمهرجان و حسن بن زید باز به زبان اعتراض فرمود که این مصراع بایستی که مقدم مصراع ثانی خوانده شدی تا احتیاج بلاء نهی واقع نشدی. ابومقاتل گفت یا ایهاالسیدافضل الذکر لااله الا الله و اوّله حرف النهی، داعی فرمودکه احسنت احسنت او را بصلۀ وافره نوازش فرمود. رجوع به حبط 1 ص 343 شود
ابن مقاتل بن صالح أعور. وی از پدر خویش روایت کند و از او ابوالطیب احمد بن محمد بن اسماعیل منادی و ابوسهل بن زیاد و عبدالباقی بن قانع قاضی روایت کنند. وی بسال 287 هجری قمری درگذشت. (تاریخ بغداد ج 9 ص 321). ابن حجر گوید وی از شیوخ ابن قانع است و از پدر خود روایت کند و دارقطنی گوید: حدیث وی قوی نیست. (لسان المیزان ج 3 ص 177)
ابن مقاتل بن صالح أعور. وی از پدر خویش روایت کند و از او ابوالطیب احمد بن محمد بن اسماعیل منادی و ابوسهل بن زیاد و عبدالباقی بن قانع قاضی روایت کنند. وی بسال 287 هجری قمری درگذشت. (تاریخ بغداد ج 9 ص 321). ابن حجر گوید وی از شیوخ ابن قانع است و از پدر خود روایت کند و دارقطنی گوید: حدیث وی قوی نیست. (لسان المیزان ج 3 ص 177)